کد مطلب:30621 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

خداشناسی در نهج البلاغه











دكتر علی ذكاوتی

در نهج البلاغه از امكان شناخت نسبی خداوند سخن رفته است. این معرفت دو راه دارد: اول آگاهی از محدودیت و خطاهای كه در بعضی روشهاست كه اینها عبارتند از وهم، وسایل و ادوات، حواس و تجارب. دوم راههایی كه (بطور نسبی) می توان خدا را شناخت و اینها عبارتند از: نشانه های او، صفت و ساخت او، تدبیر او، اندازه گیری های او، فطرت و فسخ تصمیم انسانها (فسخ عزائم). این شناختن گرچه بس قلیل است، اما به اقتضای قرآن، نهج البلاغه نیز به تفكر و نظر بسیار توجه كرده است.

صفات خداوند حد ندارد به عبارت دیگر وصف خالصانه، نفی صفات از اوست، هر صفتی غیر از موصوف است و هر موصوف غیر از صفت. از خداوند باید صفاتی چون كیفیت، تشبیه، تمثیل، حلول و امكان، تجسیم، كثرت، معلولیت و تجزی را تنزیه كرد. هر گاه خدا را با صفات محدود كننده وصف كنیم به معنی محدود كردن خدا در چارچوب امكان است. امكان ازلیت خدا را نفی می كند. كلمه الله به دو معنی است. اول اینكه از ریشه الله یعنی معشوق و دوم از ریشه ولله به معنی مایه حیرانی است. مگر بدان مقدار كه خدا خواسته است و خدا توقیف كرده، یعنی صفات و اسماء خدا توقیفی اند موقوف بدان اوصاف و اسماء كه خود فرموده است.

صفات خدا با اوصاف ذاتی (ثبوتیه) و سلبیه و صفات فعل دسته بندی و بیان می شود. صفات ثبوتیه یا ذاتی، صفاتی است كه عین وجودند و از او جدایی ناپذیرند. مثل علیم، قدیر، كریم، رحیم، ودود، بصیر، خبیر. این صفات ذاتیه خدا بدون ادوات و حواس و جوارح، بدون اكتساب، بدون اخبار و بدون آنكه مسبوق بر عدم باشد، عالم را در احاطه خود دارد و هیچ چیز مانع و حجاب آن نیست و نهایت ندارد. پس در حس و لمس (استلام) نمی گنجد. همچنین خداوند در عدد نمی گنجد زیرا عدد (حتی بی نهایت) مستلزم دور و نیز تكرر است. پس احدی است كه تفسیر عددی نباید كرد. خدا همچنین واحد است یعنی مثل و همتا ندارد.

اولیت خدا، ابتدا ندارد بر هر آغازی مقدم است. 0همچنین خداوند ابدیت دارد یعنی خاتمه و پایان ندارد. خدا بر همه چیز احاطه دارد و حركت نیاز ندارد و زمان كه ناشی از حركت است در ید قدرت خداست.

خداوند زوال ناپذیر و پاینده است (قیوم) نیز عین عدل و قسط و حلیم است. خداوند ظاهر و باطن است یعنی هیچ پرده ای او را مستور نتواند داشت و در عین حال در باطن هاست. و حواس و مشاعر ما نیست كه او را درك می كند با همه چیز قرین است اما نه با تماس. خداوند غنی است، نه مستغنی (مستغنی، مبری از عدم غنی است).